Au volant de sa Land Rover, Ali Dozdzadeh ne passe pas inaperçu. Un tour de pâté de maison, vitre baissée, ses doigts poilus volètent contre la portière au rythme d’une pop azérie, il en souligne les temps forts à coups de chevalière contre la carrosserie, et sourit de toutes ses dents aux passants effrayés. Puis on l’arrête. “Voiture volée, ça va chercher loin!” font les flics. Quand Ali met la main à la poche pour trouver de quoi les soudoyer ils refusent, une fois n’est pas coutume.
Au fond de sa cellule, Ali attend le verdict et, pour tuer le temps, grave dans le salpêtre des Mercedes, des Ferrari.
پشت فرمان لند روورش، علی دزدزاده به راحتی جلب توجه میکند. گشتی دور بلوک، پنجره ی پائین کشیده شده، انگشتهای پر مویش روی در ماشین به ضرب یک آهنگ پاپ آذری به نرمی حرکت میکنند، نقاط اوج آهنگ را با ضرب انگشترش روی بدنه ی ماشین مشخص میکند، و لبخندی به لب دارد به پهنای تمام دندانهایش در حال عبور از عابران وحشت زده. متوقف می شود. “ماشین دزدی، حسابی تو هچل میافتی” افسرها اشاره میکنند. وقتی علی برای رشوه دست به جیب میشود قبول نمیکنند، این یک بار وگرنه رسم بر این نیست.
ته سلولش، علی در انتظار صدور حکم است و، برای وقت کشی، حکاکی میکند روی شوره ی دیوار بنز، فراری.